یادش بخیر اون وقتا به جای دلمون سر زانوهامون زخم بود به خاطر بازی تو کوچه.
یادش بخیر مبسر آبخوری داشتیم چقدر باید التماسش میکردیم تا اجازه می داد با دست آب بخوریم
یادش بخیر اول دبستان که بودیم کل زنگ تفریح رو اول صف وایمیستادیم تا اولین نفر هایی باشیم که تو کلاس میرفتیم!
یادش بخیر، موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.